عیدانه ی دو تمام شد ... 05 فروردین 1393 بازدید: 9,046 | ||
عیدانه ی دو ...تمام شد ... یک قدم دیگر در موسم نوروز به بلندای مهربانی... و راستش را بخواهی حالا معنای خیلی چیزها را بهتر می دانیم ... معنای نگاه خسته ی یک پیرمرد خمیده را در کناردیوارهای کاه گلی که اسمشان شده بود خانه وقتی نگاه به زمین و دل به آسمان سبد احتیاجاتش را می برد ... و ترجمه ی لبخند شیرین پیرزنی که وقتی بسته ی کالایش را می گرفت به لحظه ی پیوستن به خانواده اش با دست پر فکر می کرد ! باید می دیدی زنی را که بر سر تپه ای از خاک در میانه ی روستا دست بر پیشانی در زاویه ی خورشید به نظاره ی لطف خدا و مهربانی مردمش لبخند می زد .... عیدانه ی دو تمام شد ... و ما لحظه لحظه در انجام آن از خیرین همراه و بزرگوارمان یاد کردیم و از سعادتی که خدا به همه ی ما داده بود ... عیدانه دو تمام شد ....و ما با ز لبخندهایی واقعی بر لبها نشاندیم ! پایان
|